دلخوشی
" یاد من باشد تنها هستم، ماه بالای سر تنهاییـ ست "
گاهی تمام دل خوشی ام ماه می شود
ترجیع شعر های دلم آه می شود
هی می پرم که دست پلنگم بگیردت
با پنجه های خسته ی کوتاه،می شود؟
تنها که می شوی نفس ابر ناگهان
با نم نم نگاه تو همراه می شود
هی گفته اند : "خنده بزن، عید آمده "
با درد این جراحت جانکاه،می شود؟
با اهدناالصراطِ میانِ نمازِ من
یک شهر بین زلف تو گمراه می شود
آخر نفس نفس نفست را غزل کنم
آری قسم به عشق ... به والله... می شود ...
بعد نوشت:آن قدر پریشان هستم که با این سردرد کشنده و با این چشم های دردناک، طرف رخت خواب نروم.استغراق!
بعدترنوشت: زاهد از کوچه رندان به سلامت بگذر / تا خرابت نکند صحبت بدنامی چند